قدیمیهای شهرک امام حالا که دور هم جمع شدهاند و از خاطراتشان درباره روز رحلت امامخمینی (ره) میگویند، کلی حرف مشترک با هم دارند. همهشان شب پیشاز رحلت را به خاطر میآورند که برای سلامتی امام دعا کردند.
آنها بعد از نماز در مسجد دور هم جمع شده و از نگرانیهایشان گفته بودند. آنها اخبار لحظهبهلحظه وضعیت جسمانی حضرت امامخمینی (ره) را دنبال میکردند. همه آنها اخبار ساعت۷ صبح روز بعد را در خاطر دارند و سوگ درگذشت رهبر انقلاب را، چون داغی ابدی در دلشان نگه داشته اند.
ما در این گزارش با چندنفر از قدیمیهای شهرک امام که اکنون «محله شفا» نام دارد، درباره حالوهوای مردم در زمان رحلت حضرت امامخمینی (ره) و خاطراتشان گفتگو کردهایم.
محمد ناظریتوکلی متولد۱۳۳۲ در زمان رحلت حضرت امامخمینی (ره) در همین محله سکونت داشت. او که از نمازگزاران قدیمی مسجد ولیعصر (عج) در خیابان ابوطالب است، میگوید: تقریبا یکهفته بود که تلویزیون، خبر بیماری و وخامت اوضاع جسمانی حضرت امام خمینی (ره) را پخش میکرد. مردم محله، نگران امام بودند و برای سلامتی ایشان دست به دعا برداشته بودند.
به گفته ناظری، هرکس با سبک و مدل خودش برای سلامتی دوباره رهبر انقلاب نذر کرده بود؛ «یکی صلوات، دیگری آش، یکی آبگوشت و خلاصه هرکس، چیزی نذر کرده بود. شبها و روزهای پرالتهابی بود. در همین مسجد ولیعصر (عج) محله ما، امام جماعت مسجد و مردم تا نصفهشب حاضر بودند و برای شفای حضرت امام نماز و دعا میخواندند.»
او روز قبل از رحلت امام را خوب در خاطر دارد؛ «خبر عمل موفقیتآمیز و سلامت نسبی حضرت امام (ره) از تلویزیون پخش شد. کل محله با شنیدن این خبر خیلی خوشحال شده بودند. یادم است که تعداد زیادی از اهالی محله به مسجد رفتند و نماز شکرگزاری خواندند. اما نیمههای شب اوضاع جسمانی حضرت امام وخیم شد.»
محمدآقا آن زمان کارگر کارخانه نان رضوی بود و خبر رحلت حضرت امام را از بلندگوی کارخانه شنید؛ «خاطره آن روز تلخ را هنوز به خاطر دارم. داخل کارخانه مشغول کار بودم که بلندگوی مسجد کارخانه صدایش بلند شد. اخبار ساعت۷ صبح بود. محمدرضا حیاتی، مجری قدیمی و معروف اخبار، با صدای لرزان از رحلت امام خبر داد. این خبر برای همه ما غیرقابلباور و شوکهکننده بود. همه به هم نگاه میکردند. خاطرم هست گفتم مگر امام حالشان بهتر نشده بود؛ پس حالا چه اتفاقی افتاده؟»
محمدآقا که امسال هفتادویکساله میشود، مهمترین ویژگی حضرت امام را عزتدادن به ایران و ایرانی میداند و میگوید: این روزها بعضی افراد بهویژه نسل جوان که سالهای سیاه حکومت محمدرضاشاه پهلوی را به یاد ندارند، حرفهایی درباره آن زمان میزنند که خلاف حقیقت و واقعیت است. بهعنوان کسی که آن دوران را دیده و کاملا درک کرده است، با اطمینان و اعتقاد کامل میگویم عزت و احترامی که حضرت امام (ره) به ایران و ایرانی داد، هیچ شاه و حکومتی نداد. شما شنیدهاید، اما من دیدهام که متخصص و مهندس ما اجازه دستزدن و به هیچ دستگاه صنعتی و کارخانهای را نداشت.
عزت و احترامی که حضرت امام (ره) به ایران و ایرانی داد، هیچ شاه و حکومتی نداد
ناظری حرفش را اینطور ادامه میدهد: کارخانه نان رضوی سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴ راهاندازی شد. همه تکنسینها و مهندسان این کارخانه اروپایی یا آمریکایی بودند. هروقت یکی از دستگاهها خراب میشد، باید منتظر میماندیم تا یک مهندس خارجی از شرکت سازنده، که معمولا در تهران نمایندگی داشت، بیاید و آن قطعه را نصب و راهاندازی کند. ما نیروهایی داشتیم که بهتر از این مهندسان خارجی، از دستگاه و تعمیر آن سر درمیآوردند، اما اجازه این کار را نداشتند. جالب اینکه یک دستگاه کیکپزی ساده بود و کار با آن، نیاز به تخصص و مهارت آنچنانی نداشت.
به گفته این قدیمی محله در بقیه صنایع و کارخانجات نیز وضعیت به همین صورت بود؛ «مهندس و متخصص ایرانی نوکر و گوشبهفرمان مهندس آمریکایی، انگلیسی وآلمانی بود. همه میدانیم که کمبودها و مشکلات زیاد است، اما این را بگویم اگر انقلاب نمیشد، این وضعیت وابستگی و نوکری تا امروز ادامه داشت و ما در خانه خودمان، نوکر حلقهبهگوش بیگانه بودیم.
خدا امام را رحمت کند و عزت بدهد که به ایران و ایرانی عزت داد. گاهی میشنیدم که میگفتند ایرانی عرضه ساخت یک آفتابه را هم ندارد، چه برسد که کارخانه راهاندازی کند! خوشبختانه ما امروز نخبگان علمی و و مهندسانی داریم که دستپرورده همین انقلاب هستند و در ساخت انواع تجهیزات و دستگاههای صنعتی خودکفا و بی نیاز از بیگانگان هستند. این مایه سربلندی ایران و ایرانی است.»
محمد رجبزاده متولد سال۱۳۴۷ است. او در زمان رحلت امامخمینی (ره) جوانی بیستساله بوده است و آن روز سخت را بهخوبی در خاطر دارد؛ تعریف میکند: من آن موقع شاگرد گچکار بودم. صبحها زودتر از استاد به سر کار میرفتم تا مقدمات و وسایل کار را آماده کنم. آن روز از همان اول که از خانه بیرون آمدم، دلم شور میزد.
حسوحال عجیبی داشتم. در مسیر که به سر کار میرفتم، همهجا خلوت و غرق در سکوت بود. یک لحظه با خودم گفتم نکند امروز جمعه است و من خبر ندارم! در همین افکار بودم که عابری را در مسیرم دیدم. از او پرسیدم «آقا! امروز جمعه است؟» با تعجب گفت «نه؛ چطور؟» گفتم «همه خیابانها خلوت است. کسی بیرون نیامده. اگر جمعه نیست، پس چرا اوضاع اینطور است؟»
آن فرد با تعجب گفت: «مگر خبر نداری؟ حضرت امام رحلت کردهاند.» با شنیدن این خبر مثل اینکه آب سردی را روی سرم ریخته باشند، بدنم شل شد. همانجا روی زمین نشستم. گویی خبر رحلت یک نفر از عزیزانم را شنیده باشم. بیاختیار شروع کردم به گریه.
او ادامه میدهد: فوری خودم را به خانه رساندم. در خانه همه پای تلویزیون نشسته و پیگیر خبرها بودند. تا چندساعت همه مردم محله شوکه و گریان بودند. بلافاصله بلندگوی مسجد اعلام کرد که مراسم عزاداری رحلت حضرت امامخمینی (ره) در مسجد برگزار میشود.
به گفته رجبزاده تا یک هفته، مراسم ویژه رحلت در مسجد محله و مساجد دیگر برگزار میشد؛ «مردم، پیر و جوان، زن و کودک، با پیراهنهای سیاه و چشمان گریان برای برپایی عزاداری به مسجد محله آمده بودند. نهتنها در محله ما، که در همه محلات شهر، مردم بهصورت خودجوش، مراسم عزاداری برپا کرده بودند. در محله ما حتی آنهایی که موافقت چندانی با انقلاب و افکار امام نداشتند، درکنار دیگران با لباس سیاه نشسته بودند و عزاداری میکردند.»
این قدیمی محله ادامه میدهد: همان زمان اعلام شد که قرار است تعدادی از اهالی محله و محلات مجاور درقالب کاروان به قم بروند و در مراسم تشییع حضرت امام شرکت کنند. متأسفانه من بهدلیل برخی مشکلات نتوانستم همراه این کاروان بروم. رجبزاده در سالهای بعد بارها به زیارت مرقد امامخمینی (ره) مشرف شده است؛ «تاکنون هشتبار به مرقد امام رفتهام. فکر میکنم سال اول بعداز رحلت حضرت امام بود که رفتم.
هنوز هیچ بنا و امکانات رفاهی در اطراف مرقد امام وجود نداشت. چند کانتینر بهعنوان سرویس بهداشتی و آبخوری نصب شده بود. جمعیت زیادی برای تجدید پیمان و زیارت حضرت امام آمده بودند، بهطوریکه جای سوزنانداختن نبود. با اینکه هیچگونه امکانات رفاهی و اقامتی وجود نداشت، مردم طبقات مختلف اجتماعی، دکتر، مهندس، وکیل، کشاورز و دانشجو از سراسر ایران برای زیارت آمده و بدون هیچگونه ادعایی روی زمین نشسته بودند و عزاداری میکردند.»
آنطور که مترجم همراه آنها میگفت زمانیکه آنها خبر رحلت امام را شنیدند، گویی پدرشان را از دست دادهاند
او ادامه میدهد: به جز زائران ایرانی، گروههایی از کشورهای مسلمان و حتی غیرمسلمان سرتاسر دنیا برای شرکت در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام آمده بودند.
به گفته رجبزاده، یکی از این کاروانهای خارجی که بسیار خالصانه عزاداری میکردند، فلسطینیهای ساکن سرزمینهای اشغالی بودند؛ تعریف میکند: آنطور که مترجم همراه آنها میگفت زمانیکه آنها خبر رحلت امام را شنیدند، گویی پدرشان را از دست دادهاند. آنها امامخمینی (ره) را احیاگر اسلام ناب محمدی میدانستند؛ اسلامی که از مظلوم دفاع میکرد و هیچگاه دربرابر ظلم ساکت نبود.
آنها با چشمان گریان میگفتند بین همه سران کشورهای اسلامی تنها کسی که از آنان دفاع کرد، امامخمینی (ره) بود و روز قدس که ایشان برای دفاع از مردم مظلوم فلسطین نامگذاری کردند، نقطه عطفی در تاریخ فلسطین است و نام امام را جاودانه کرده است.
محمد جاوید متولد سال۱۳۴۲ است. او که سابقه چندین سال حضور در جبهه را دارد، از تاثیر بینظیر کلام امام روی سربازان اینطور میگوید: در سالهای۱۳۶۱، ۱۳۶۲، ۱۳۶۴ و ۱۳۶۶ افتخار حضور در مناطق جنگی غرب و جنوب کشور را داشتم. سال۱۳۶۱ نیروهای ما از نظر تجهیزات جنگی در وضعیت بسیار نامناسبی قرار داشتند. زمانیکه در جبهه غرب بودیم، همه تجهیزات ما شامل اسلحه و خشاب فشنگ بود.
اجازه استفاده از این خشاب فشنگها را هم نداشتیم و فقط در مواقع ضروری و حمله دشمن میتوانستیم شلیک کنیم و تازمانیکه مطمئن نبودیم تیر به دشمن میخورد، اجازه شلیک نداشتیم. اما در آن طرف، دشمن بعثی تا بن دندان مسلح و دارای مدرنترین تجهیزات نظامی روز بود. به نظر شما چه چیزی باعث مقاومت و جانفشانی رزمندههای ما شده بود؟ آنچه من به چشم دیدم، این بود که کلام و صدای امام چنان تأثیری بر روح و روان بچههای رزمنده داشت که هزاران موشک و بمب چنین اثری نداشت.
او ادامه میدهد: بچهها دلشان به حضرت امام (ره) محکم بود. در زمان اوج سختی و محاصره دشمن درکنار توسل به ائمه (ع) این کلام امام بود که ملت و جوانان را به خروش وامیداشت و راهی جبهههای جنگ میکرد. زمانیکه حضرت امام، به رفتن به جبههها و پرکردن سنگرها فرمان داد، دیگر کسی نمیگفت «چرا من باید بروم؟»
زن و بچههایش را به خدا میسپرد و راهی میشد. نوجوانان چهاردهپانزدهساله با دستکاری شناسنامه و گریه پیش رئیس پایگاه بسیج همین مسجد ولیعصر (عج) از او میخواستند که آنها را به جبهه اعزام کنند. این نوجوانان در شرایطی برای رفتن به جبهه مشتاق بودند که چند روز قبل در مراسم تشییع پیکر دوست شهیدشان شرکت کرده بودند و میدانستند که اگر به جبهه بروند، احتمال شهیدشدنشان وجود دارد.
اما اعتقادشان این بود که، چون امام دستور داده است، باید بروند تا حرف ایشان بر زمین نماند. جاوید میگوید: امام حاکم قلب مردم بود و نفوذ کلامش معجزه میکرد، وگرنه جانفشانیهای شهدا را با هیچ منطق و عقلی نمیتوان توجیه کرد و توضیح داد.
عباسعلی یعقوبی متولد سال ۱۳۲۴ است. او که بهخوبی روز رحلت امام را در ذهن دارد، میگوید: رحلت حضرت امامخمینی (ره) خبر شوکهکننده و سختی برای همه مردم ایران بود. درکنار بیشتر مردم که عزادار بودند و برای حضرت امام چشمان اشکباری داشتند، عده اندکی هم بودند که بهدنبال ناامیدکردن مردم بودند.
در زمان اوج سختی و محاصره دشمن درکنار توسل به ائمه (ع) این کلام امام بود که ملت را به خروش وامیداشت
این افراد پیشبینی کرده بودند در محلات شهر هرجومرج و درگیری میشود. اینطور به مردم تلقین میکردند که باید دست به دامان قدرتهای بزرگ شوند. آنها میگفتند باید به این قدرتها اجازه بدهیم که برای آینده کشور ما تصمیم بگیرند.
زمان رحلت امام بدخواهان و منافقان بهدنبال آشفتهکردن کشور و ماهیگرفتن از آب گلآلود بودند. اما با تدبیر امامخمینی (ره) و تعیین جانشینی شایسته، چون آیتالله العظمیخامنهای و اعلام این انتخاب بجا و بموقع از تلویزیون ملی، همه بدخواهان حساب کار دستشان آمد.
یعقوبی مهمترین ویژگی حکومتی امامخمینی (ره) را احیای تشیع و مکتب حسینی میداند و میگوید: در زمان حکومت پهلوی بی بند و باری رواج داشت امام با مدد از امامحسین (ع) و عاشورا علیه شاه، قیام و حکومت دینستیز شاه را سرنگون کرد. اینکه ما امروز با خیال راحت در ماه محرم و صفر برای امامحسین (ع) عزاداری میکنیم، نعمت بزرگی است که امامخمینی (ره) به این ملت بزرگ ارزانی داشت.
او ادامه میدهد: مگر در زمان رضاشاه، عزاداریها ممنوع نشد؟ امروز شیعیان افغانستان، پاکستان و بحرین در مسیر عزاداری بهشهادت میرسند. آیا عزاداری آزادانه برای امامحسین (ع) و دیگر ائمه (ع) شکرگزاری و سپاس ندارد؟ این هم یکی دیگر از افتخارات و امتیازات انقلاب اسلامی و امامخمینی (ره) برای ملت ایران است. خداوند امام را رحمت کند که همانند جدش، امامحسین (ع)، امربهمعروف و نهیاز منکر و شعائر دینی و مذهبی را احیا کرد.
یعقوبی در پایان میگوید: ما بهترین و وفادارترین مردم و ملت دنیا را داریم. نمونه آن را چند روز قبل در مراسم تشییع پیکر رئیسجمهور محبوب و شهیدمان دیدیم. البته مشکلاتی وجود دارد و بخش محروم و مستضعف جامعه در عذاب و سختی زندگی میکنند. مسئولان باید قدردان این مردم و پایمردی ۴۵ سالهشان پای انقلاب باشند و به داد آنها برسند.
* این گزارش شنبه ۱۲ خردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۵۸ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.